زبان لکی
زبانهای امروزی ایرانی شاخهای از زبانهای هند و ایرانی، بازماندهای از زبانهای کهن ایرانی که در ناحیه وسیعی از ایران، افغانستان، پاکستان، هند، عراق، سوریه، ترکیه و تاجیکستان پراکنده هستند و جمعیتی مابین 150 تا 200 میلیون نفر دارند(Windfuhr, 2009) .
این خانواده بر اساس ارتباطشان با دو زبان پارسی باستان در غرب و اوستایی در شرق به دو شاخه شرقی و غربی تقسیم میشوند (Haig, 2008). زبانهای ایرانی را به اعتبار زمان به سه دوره ایرانی باستان، ایرانی میانی و ایرانی نو تقسیم میکنند.
زبانهای ایرانی باستان که از ابتدای شکل گیری تا حدود 300 پیش از میلاد را شامل میشوند دربرگیرنده زبان اوستایی، فارسی باستان و زبانهای کمتر شناخته شده چون زبان مادها، زبان پارتی، زبان سغدی، زبان سکایی، و... است. زبانهای ایرانی میانی از حدود 300 پیش از میلاد تا 900 میلادی ظهور کردهاند و شامل پهلوی اشکانی، پهلوی ساسانی، پهلوی کتابی و... هستند. زبانهای ایرانی نو نیز کلیه زبانهای ایرانی از حدود 900 میلادی به بعد را در بر میگیرد (کنت 1384). زبان لکی بازماندهای از زبانهای کهن است که از لحاظ تقسیمات زبانشناسی به شاخه شمال غربی از خانواده زبانهای ایرانی تعلق دارد. این زبان بازماندهای از زبانهای باستانی و میانی ایران است که بسیاری از واژگان کهن هنوز در آن زنده است. شاید تعیین یک منشأ دقیق برای این زبان و هر زبان امروزی غیرعلمی باشد اما در مجموع میتوان چنین گفت که لکی به طور حتم بازماندهای از زبانهای دوره باستان و میانی ایرانی است. برای مثال آنجایی که تمایل به ادای حرف h به جای X است را شاید بتوان با شاخصه های اوستایی مقایسه کرد. در لکی همانند اوستایی خورشید به صورت هوئر یا هویَر تلفظ میگردد. شاید بتوان به لحاظ ساختار آوایی لکی را با زبان پارسی باستان مقایسه نمود. همچنین بسیاری از واژگان لکی با زبان پهلوی مشترک است.
آمار کلی گویشوران این زبان را میتوان تا حدود 5/2 میلیون نفر پیش بینی کرد، هرچند که لک تباران جمعیتی به مراتب بیشتر دارند.
تجمع اصلی گویشوران زبان لکی در محدوده چهار استان لرستان، کرمانشاه، ایلام و همدان است. بسیاری از مردم لک در طی سدههای گذشته به نواحی داخل و خارج از ایران مهاجرت کرده و یا تبعید شدهاند. در برخی از نقاط ایران و کشورهای پاکستان، عراق، روسیه و ترکیه میتوان به پراکنش لک تبارها اشاره نمود که بعضاً تحت تأثیر ویژگیهای منطقهای تغییراتی در زبانشان به وجود آمده است. به جز زاگرس مرکزی جمعیتهای لک زبان در بیشتر نواحی کشور چون قزوین، گیلان، زنجان، مازندران، خراسان رضوی، قم، مرکزی، خوزستان و فارس حضور دارند. لکی نیز همانند برخی از زبانها با وجود تعلق به شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی، برخی واژگان مشترک با زبانها و گویشهای سایر شاخههای زبانهای ایرانی را در خود جای داده است. به طور کلی این زبان را میتوان در کنار سایر زبانهای شاخه شمال غربی چون تاتی، تالشی، هورامی، گیلگی و گویشهایی که تحت عنوان زبان کردی مطرح هستند (کرمانجی و سورانی) قرار داد. اما پدیدههای زبان شناختی چون آواها، ضمایر شخصی، حروف ربط، حروف اضافه، ضمایر اشاره، حالت افعال و جملات، ویژگیهای دستوری و برخی واژگان باعث گردیده که لکی به عنوان یک زبان مستقل قلمداد گردد که در گروه شمال غربی زبانهای ایرانی قرار میگیرد. اخیراً دکتر محمد دبیر مقدم استاد گروه زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبائی و یکی از چهرههای ماندگار ایران در کتاب رده شناسی زبانهای ایرانی تا حدودی به ویژگیهای مستقل زبانشناسی در لکی اشاره کرده است (دبیر مقدم 1392). زبان لکی را از لحاظ ارگاتیو تا حدودی میتوان با سورانی و تاتی مقایسه نمود. اما این ویژگی در لکی نمود بیشتری دارد. ارگاتیو بودن یکی از شاخصههای زبانهای کهن است و حالتی است که در آن فعل از نظر دستوری با مفعول مطابقت دارد و فاعل منطقی جمله حالتی غیر فاعلی دارد. این زبان را میتوان بر اساس شاخصه تلفظ افعال به دو شاخه تقسیم نمود. شاخه اول گروههایی هستند که در تلفظ برخی از افعال و واژگان تمایل به مصوت یاء مجهول و شاخه دیگر گروههایی هستند که در تلفظ برخی از افعال و واژگان تمایل به مصوت فتحه دارند. در شاخه اول گروههای بیرانوندی، سلسله، هوزمانوند، جلالوند، همیوند و ... قرار دارند. در شاخه دوم میتوان به گروههای دلفانی، چمچمال، زردلانی، ترهانی و ... اشاره نمود. برخی ایلات و طوایف چون ترکاشوندها و خزلها بر اساس شرایط جغرافیایی از نظر تلفظ برخی از افعال، تمایل به هر دو شاخه دارند.
تآثیر جغرافیای سیاسی و به تبع آن گرایش به تکلم با آنچه که به عنوان زبان معیار هر ناحیه در نظر گرفته شده است یکی از مهمترین خطراتی است که این زبان غنی ایرانی را تهدید میکند. قرارگیری جغرافیای زبان لکی در حد فاصل آن چه که به عنوان زبانهای کردی و لری مطرح است باعث شده که برخیها بدون توجه به ساختارهای زبانی و به منظور بزرگ جلوه دادن گستره زبانی خویش لکی را عضوی از خود پنداشته و همین امر چالش و تهدید بزرگی را در عصر حاضر برای لک زبانان رقم زده و این زبان با شتاب تاًسف آوری رو به فراموشی است. با توجه به اینکه آمار دقیقی از گویشوران این زبان وجود ندارد در رده زبانهای در معرض خطر قطعی و مشخص قرار دارد. اگر زبانها نابود شوند مفاهیمی که در طی هزاران سال به دست آمده¬اند در کوتاهترین زمان از بین خواهند رفت.
قدیمیترین اسناد بر جای مانده از زبان لکی را میتوان اشعار منسوب به بهلول ماهی مربوط به سدههای دوم و سوم هجری قمری دانست که از اولین اشعار ایرانی بعد از اسلام هستند. در نامهی سرانجام که مربوط به قرون متأخرتر است ابیاتی به بهلول ماهی نسبت داده شده است:
اَج بهلولنان جه روی زمینی / چوار فریشتانم چاکر کرینی
نجوم صالح، رجبم بینی / چانی لِره بیم جه ماو هفتینی
نامه سرانجام در واقع اولین تلاشهای بزرگان لک زبان برای کتابت داشتههای منظوم خویش است که در قرن هفتم و هشتم هجری قمری پدید آمد. نامه سرانجام دربرگیرنده مجموعهای از اشعار لک زبانان از زمان بهلول است. علاوه بر این اشعاری از شاخوشین عارف دلفانی قرن چهار هجری قمری در آن دیده میشود:
غلامانِ داو، غلامانِ داو/ پری قباله مکن داوی داو/ قبالم نیان نه ای تاش کاو/ هرکس برآورد آنه خوشین باو
مام جلاله کاکام رنگینه/ دون و دون آمام چینه و چینه/ ها ایسا یورت و نامم خوشینه/ هرکس بشناسوم پاکش مو کینه.
طبق نامه سرانجام شاخوشین نهصد مرید داشته که از مهمترین آنها میتوان به باباطاهر، بابابزرگ، بابا فقیه و باباحسن اشاره نمود. در این میان باباطاهر یکی از چهرههای تأثیر گذار ادبیات و عرفان ایران در سدهی چهار و پنج هجری قمری بوده است. از باباطاهر پهلویات یا سرودههای لکی متمایل به فارسی برجای مانده که تا حدودی گردآوری شده و به چاپ رسیدهاند. نداشتن آشنایی کامل برخی گردآورندگان به زبان لکی و مشکل آنها در قرائت برخی واژگان سبب گردیده که اشعار باباطاهر به گونهای نسبتاً تحریف شده به چاپ برسد. پهلویات یا فهلویات سروده های لکی متمایل به زبان معیار و رسمی است که با توجه به منشاء جغرافیایی آن یعنی سرزمین پهله با نام پهلویات معروف شدهاند. پهله در دوره قبل از اسلام بیشتر به ناحیه زاگرس اطلاق میشد که با ورود اعراب نام جبال بدان داده شد. جبال به معنی کوهستان در واقع شکل عربی پهله بود و این عنوان بیانگر وضعیت توپوگرافی و کوهستانی این ناحیه از زاگرس بود. حتی در حال حاضر در زبان لکی یکی از معانی کوه و سنگ به صورت پهل تلفظ میشود و پهله هر آنچه که منسوب به کوه و سنگ باشد، که خود نشان دهنده ریشه دار بودن این واژه در زبان لکی است. در پهلویات باباطاهر به کرات با واژگانی مواجه میشویم که در زمرهی واژگان شاخص لکی هستند. علاوه بر دو بیتیهای معروف یا پهلویات که سرشار از واژگان لکی است اشعاری کاملا لکی نیز به باباطاهر منتسب شده که در دفاتر منتشر نشدهی یارسان قابل ردیابی هستند. به عنوان نمونه به ذکر چند بیت از آنها میپردازیم:
- مئ طاهر ساکن پای گرینم/ مئ دوریش مسلک و آگر دروینم/ بوری در باخ خاوم لحظهای چند/ گئ شاید وقت خاو روی تو بونم.
- مئ دوریشم لکم اعجاز دیرم/ مئ دوسی چوی خوشین دمساز دیرم/ مئ معشوقی وه نام فاطمه لَر/ صنوبر قامت و پر ناز دیرم.
- مئ اژ علم لدن سرمایه دیرم/ قلایکم که اژ کوی پایه دیرم/ اگر خم بی خوراک شو و روژم/ مئ دوسی چوی خوشین همسایه دیرم.
- بوری ایمشو وه گرد یک بنیشیم/ بوری تا بار درد یک بکیشیم/ مئ مجنون و تو هم شیدای شیدا/ بوری ای دل هردک دل پریشیم.
بخش دیگری از ادبیات منظوم لکی مربوط به نیمه دوم سده هشتم و اوایل سده نهم هجری قمری است که توسط ملا پریشان دلفانی بیان شده است و در زمره اسناد قدیمی این زبان محسوب میشوند. داستان عرفانی سفر مرغان در جستجوی سیمرغ به زبان لکی شاید برگرفته از منطق الطیر عطار نیشابوری باشد که با اختلاف زمانی در حدود یک سده سروده شده است:
بِرّی پله ور راهی بین پی خود/ پی دید سیمرخ هادیشان هدهد.
تا جا لیشان من فره اندکی/ تاگه باقی من ژه هر نوع یکی.
باینگان دیتی سیمرخی نوئی/ نظر باز کردن سیمرخشان دی.
از جمله اشعار ملاپریشان ساقی نامه¬ی معروف وی است:
ساقی باوره جامی پی مسی/ سودم نیسیه زیانم هستی.
ساقی پر بکه جام یک منی/ بلکم بگزرم ژه ما ئو منی.
فدات بام ساقی تر زوانم که/ من درد دارم دوای گیونم که.
ژو بادی بی غش خوم خانه دیرین/ شیر مرد افکن تلخ لو شیرین.
بدر تا یکجا پاک ژه گونا بوم/ مستی باورون فنا فی الله بوم.
(غضنفری امرائی، 1387).
بخش دیگری از ادبیات لکی مربوط به خان الماس در قرون دهم و یازدهم هجری است. اشعار خان الماس بخشی از ادبیات منظوم به زبان لکی است. کلام خان الماس و پیشگوییها از مهمترین بخشهای اشعار وی به شمار میروند:
اوسا که نه لوح نه ثریا بی/ نه عرش بی نه فرش جهان دریا بی.
مولا دُرّی بی و ته دریا/ و در برآما جهان کرد مهیا.
نام ویش نیا و خاوندگار/ عرش و کرسی فرش، اوسا دا قرار.
هفتاد هزار سال تک تنیا و فرد/ و رو دریاوه چوگان بازیش کرد.
نه خاک بساط سازا جبرئیل/ تا بی و هوم راز خالق جلیل.
اول ایجاد کرد چهار مَلَک هر چهار/ آسمان و زمین اوسا دا قرار.
ژ سرّ قدرت دوریس کرد عالم/ هفت طبق و پشت ماهی کرد محکم.
ژ سرّ قدرت خالق کبر/ چهار جسته هر چهار آورد وه نظر.
مدت عهدی بی و مابین ویرد/ ذرات عالم و خیال آورد.
فرما ملکان اخی جبرئیل/ بچن خاک بارن و کوی سر اندیل.
بلکم تا بنیاد آدمیزاد کیم/ قلب آدمی وی دونیا شاد کیم.
ملکان یک یک داخل بین و خاک/ و حکم معجز پادشای بی باک.
خاک حاشا مکرد مکردا شیون/ امانم طاقت آدمیم نین.
ملکان یکی یک عرض کردن وشا/ خاک ژ آدمی مکرو حاشا.
فرما عزرائیل و تاو تعجیل/ تو بچو و خاک کوی سراندیل.
عزرائیل و قار داخل بی و خاک/ و حکم معجز پادشای بی باک.
خاک حاشا مکرد مگریوا زار زار/ ژاو خشم و ناز بینای کردگار.
عزرائیل ذری رام ناورد و دل/ نیش سر کجش محکم کرد نه گل.
قووت دا شهپر ژ جا وریزا/ بالش دا و هم نیشت و رو هوا.
خاک آورد نیا و حضورشا/ وادی خدمتم آوردن و جا.
و چهار عنصر خمیرش ساختن/ و شکل مولام قالب پرداختن.
(خان الماس لرستانی، 1376).
از دیگر بزرگان لک زبان که در چند قرن اخیر اشعاری به زبان لکی بر جای گذاشتهاند میتوان به نوشاد ابوالوفایی، ملامنوچهر کولیوند، ملاحقعلی سیاهپوش و ترکه میر موموند اشاره کرد که به ذکر برخی از ابیات آنها میپردازیم.
نوشاد ابوالوفایی: روله فرامرز:
روله فرامرز! فدای دردت بام/ فدای بی کسی روژ نبردت بام
روله وه فدای نیکی نامت بام/ ذلیلی ، خواری روژ قیامت بام
روله وه فدای تکیه سانت بام/ و بی کس مَنه له میدانت بام
وه کوچکی رستم پوس بور نه وَر/ مترس ژه دشمن کله دیو نه سر
..............
دارجنگه:
هامدلان وختی هام دلان وختی / ژه روژان روزی ژه وختان وختی
چوی قیس پوشاویم ژه کلپوس رختی/ راگم کفت او پای عالی درختی
سر نه کهکشان فلک برده وی/ پا محکم نه قعر زمین کرده وی
........
ترکه میر موموندی: (شکوایه: فلک وه درگات یه چون روا بو/ هر لیلی لایق خزانه شا بو/ مدام آواره دور ژه ماوا بو/ دایم در ساقی یا نه گدا بو/ قلمزن خوشی نوینی وه چم/ چاره نویس فامت ژه سر بکی رم/ نمومی وی طور شکوفه نودم/ غربت کردیه و غمخانه غم/ بالا وی برزی فیض واو فضایی/ شو واو پشیوی هم نارضایی).
ملاحقعلی سیاهپوش: (کله باد یا باد بهاری: کله باد خیزان، کله باد خیزان/ ژه درونان دنگ کله باد خیزان/ زنجیره زرباف یخ بنان ریزان/ زمهریر ژه زور بازوش گریزان/ دم وه قله قاف سرکاوان شانا/ نامه بشارت شابهار وانا/ برفان ژه قله قاف ور کنه وه/ علف دانه دور وه گردنه وه/ هنی گل خیزان هر یک وه رنگی/ ملان ملاوان هر یک وه دنگی/ هم هی رن هی رن آهو رمانن/ هنی ساز و سویر تاف و چمانن).
ذکر این نکته ضروری است که برخی از شعرای لک زبان برای هماهنگ کردن سرودههای خویش بعضاً از واژگان زبان معیار (فارسی) و زبان دینی (عربی) به کرات استفاده کرده و همین امر سبب گردیده که درک آنها تا حدودی برای غیر لک زبانها نیز راحت باشد. به عنوان نمونه شعری از ملا منوچهر کولیوند در مدح و ثنای حضرت علی ذکر میگردد:
مولا مئ مداح لکم مدح تو واتم/ وی لفظ لکی در طلب مدح و ثناتم/ اژ شوق و شعف بلبل بستان لقاتم/ گیان و بدنم گشت و تسلیم رضاتم).
علاوه بر زبان شعر لکی برخی از روایتها و داستانهای لکی نیز در فرهنگ و ادبیات سایر نواحی تأثیر گذار بوده است. در تأیید این ادعا به تشریح ضرب المثلی میپردازیم که ریشه در فرهنگ لکی دارد. در کتاب رستم التواریخ آمده است که:
چون عالی جاه کریمخان وکیل الدوله در فارس استقلالی یافت، والاجاه شاه اسمائیل را در شهر شیراز با عالی جاه صادق خان برادرش که بیگلربیگی فارس در شیراز بود اسکان داد و خود با لشگری در حدود شش هزار نفر عازم اصفهان شد. چون به نیمه راه رسید عالی جاه آزادخان افغان با سی هزار لشگر از جمیع طوایف از اصفهان بیرون آمده و به سمت دشمن تاخت. در حوالی قمشه دو سپاه به هم رسیدند. آتش حرب شعله ور گردید و شراره آن بر فلک آبنوسی به خورشید رسید. در نهایت شکست بر قشون عالی جاه کریمخان افتاد و اسکندرخان برادر کریمخان را از کمینگاه با گلوله تفنگ کشتند. کریمخان با اقارب و خواص خود مانند فیل دمان از فوج پشه گریزان به جانب شیراز روان گردید. آزادخان با سی هزار مرد دلاور پرخاشگر از عقبش میتاختند و به وی رسیدند. در آن هنگام کریمخان سواره بر نیزه خود تکیه نموده بود و قاشقی در دست داشت و مادرش نیز کاسه شوربایی در دست داشت. آن عالی جاه شوربا میخورد که ناگاه دید از دور لشگر بسیار پدیدار شد. مادرش را روانه نمود و خود بر نیزه تکیه نموده و نگاه میکرد و از خویشان و غلامانش شصت نفر در عقبش بودند. آزاد خان با سی هزار سرباز خونخوار و آتشخانه بسیار سر رسید و صفها راست نمودند. عالی جاه احمدخان ازبک داماد سبحان وردیخان اردلانی که سالار پنج هزار نفر ازبک بود جوانی قوی بازو و بزرگ جثه و در فنون جنگجویی و آداب سوارکاری مشهور بود. زره پوش با شمشیر برّان و ادوات جنگی به جانب کریمخان زند همت بلند تکاور تاخت و به جانب آن جهان پهلوان تیری انداخت. از وی و چهار سوار زره پوشیده در گذشت که ناگاه کریمخان از روی غیظ بر آشفت و چنان شمشیری بر میان احمدخان زد که نیمه تنش بر زمین افتاد و پاهایش در رکاب ماند. ناگاه خانلرخان سنجابی که در قوت و شجاعت از احدخان پیش بود به خونخواهی احمدخان به جانب کریمخان یورش برد و شمشیری بر وی حواله نمود که بر سر اسب کریمخان فرود آمد. سر و گردن اسب به دو نیم شد ولی کریمخان با چالاکی براسب دیگری سوار شد و چنان تیغی بر سر خانلرخان زد که نیمه تنش بر زمین افتاد. کریمخان از روی غیظ شمشیر خود را بر زمین زد و به زبان زندی (لکی) گفت که تو میبرّی و بختم نمیبرّد (محمد هاشم آصف، صص 270-269). جمله کریمخان به زبان لکی (تو مورّین و بختم نمورّی به معنی تو می بری و بختم نمی برد) امروزه با همان تلفظ لکی در میان لک زبانان رایج است و همچنین به زبان فارسی تبدیل به یکی از ضرب المثلهای فرهنگ ایرانی نیز شده است. بعلاوه تک بیتی منسوب به میرزا صادق خان یکی از شعرای نزدیک به کریم خان در این خصوص سروده شده که به این شرح است: همی رفت و میگفت پژمان به تیغ/ تو بُرّی و بختم نبُرّد، دریغ).
زبان لکی از منظر زبانشناسی ویژگیهای منحصر به فردی دارد که آن را تبدیل به یک زبان ارزنده کرده است. برخی از این شاخصهها عبارتند از:
1- وجود آواهای اصیل و قدیمی.
2- قاموس واژگان و نامهای اصیل و کهن فراوان که باعث مقاومت زبان لکی در مقابل ورود واژگان بیگانه شده است.
3- دستور زبان منحصر به فرد با ساختار ارگاتیو و آوایی.
4- قدرت هضم و دگرگونی واژگان بیگانه مطابق با دستگاه آوایی خود. بر این اساس می¬توان زبان لکی را کارخانه تولید واژگان نامید.
5- وجود واژگان تصویری بیشمار در این زبان که با صورت آوایی خود چگونگی شکل معنای خود را به مخاطب نشان می دهند. زبان لکی از نظر تعدد این واژگان تصویری در میان زبانهای ایرانی کم نظیر است. بعنوان مثال: هویژه یعنی صدای رد شدن مار یا صدای حجوم حشرات، تلپه یعنی صدای افتادن اشیاء در آب، دلنگه یعنی صدای برخورد اشیاء با ظروف فلزی، تورچه یعنی صدای پا، چرپه یعنی صدای پاره شدن پارچه، زرّه صدای افتادن شیء ریز فلزی بر زمین و موارد فراوانی که مجالی دیگر می طلبد.
6- یکی از ویژگیهای مهم زبان لکی تمثیلی بودن آن است. این زبان یکی از غنی ترین زبانها از نظر وجود تمثیلها است. تمثیلها بر اثر تجربه و گذر زمان در میان مردم به وجود می آیند و کلام گویشوران لکی سرشار از تمثیل است.
زبان لکی بنا به دلایل زیر در خطر نابودی است:
1- عدم آموزش زبان لکی در سطح منطقه¬ای که به آن تعلق دارد.
2- تهاجم فرهنگی و تبلیغات رسانههای بیگانه برای دگرگون کردن فرهنگهای ایرانی.
3- عدم وجود رسانههای صوتی، تصویری و نوشتاری به زبان لکی برای گویشوران این زبان.
4- غیر کاربردی بودن این زبان در جغرافیایی که به آن تعلق دارد باعث نبود رغبت کافی در نسل جدید برای فراگیری این زبان شده است.
5- نبود یک مرجع رسمی همچون پژوهشگاه زبان لکی برای معرفی و آموزش استانداردهای نگارش این زبان و جلوگیری از ورود فرهنگهای بیگانه.
6- کم ارزش تلقی شدن زبان لکی از سوی طیفی از گویشوران آن زبان و زبانهای پیرامون و تمایل به آنچه که تحت عنوان زبان معیار هر منطقه رایج است.
7- کتمان هویتی و فراموشی زبان لکی از طرفی ریشه در تحولات تاریخی و سیاسی ناشی از روی کار آمدن قاجاریه هم داشت. آزار و اذیت ایلات و طوایف لک زبان متصل به ایل زند باعث مهاجرت جمعیت فراوانی از لکها و به تبع آن فراموشی زبان لکی شد. آن دسته از لکهایی هم که در جغرافیای خویش ماندند به دلیل رعب حکومتی چندان تمایلی به بروز هویت خویش نداشته که به نوعی منجر به نهادینه شدن کتمان هویتی شده است.
زبان لکی در 10 مرداد 1396 در فهرست آثار ناملموس ملی به ثبت رسید. حکم ثبت این زبان در تاریخ اول شهریور 1396 به شماره 1438 به استانهای لرستان، کرمانشاه، ایلام، همدان، قزوین و مازندران که بیشترین جمعیت گویشوران لک زبان را دارند ابلاغ گردید تا مراحل قانونی حفظ و اشاعه این زبان از طریق استانهای مذکور صورت پذیرد.
- Anonby, Erick John., 2005. Kurdish or Luri: Laki’s disputed identity in the Luristan province of Iran. In Kurdische Studien, vol. 4+5, pp. 7–22.
- Gordon, Raymond J., 2005, Ethnologue: languages of the world. SIL International.Haig, G., 200
- Alignment change in Iranian languages: A construction grammar approach. Berlin: Mouton de Gruyter.
- Moradi, Sedigheh., 2015, LAKI VERBAL MORPHOSYNTAX. Master's Thesis, University of Kentucky, U.K.
- Windfuhr, G., 2009, The Iranian languages. London: Routledge.
6. دبیر مقدم، محمد.، (1392). رده شناسی زبانهای ایرانی. جلد دوم، انتشارات سمت، تهران.
7. کنت، رولاند گراب.، (1384). فارسی باستان (دستور زبان، متون، واژه نامه). ترجمه سعید عریان، انتشارات پژوهشکده زبان و گویش، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری.
8. غضنفری امرائی، اسفندیار.، (1378). شرح دیوان ملا پریشان. به کوشش اسعد غضنفری، انتشارات شاپورخواست، خرمآباد.
9. لرستانی، خان الماس.، (1376). دیوان اشعار. به تصحیح سید خلیل عالی نژاد، انتشارات بینا، کرمانشاه.
10. محمد هاشم آصف.، (1382). رستم التواریخ، به تصحیح میترا مهرآبادی، چاپ اول، نشر دنیای کتاب.
نویسنده:تهیه کننده پرونده ثبت زبان لکی داوود داوودی